شعر مادر
عاقبت دريك شب ازشبهاي دور كودك من پا به دنيا مي نهد آن زمان برمن خداي مهربان نام شورانگيز مادر می دهد بينمش روزي كه طفلم همچو گل درميان بسترش خوابيده است بوي او چون عطرپاك ياسها درمشام جان من پيچيده است پيكرش رامي فشارم دربرم گويمش چشمان خود را بازكن ! همچو عشق پاك من جاويد باش دركنارم زندگي آغازكن !
نویسنده :
لیلا
10:29